چرخه ی بینهایت زندگی

ساخت وبلاگ

تو راه که دارم تو اتوبان میام سمت خونه میبینم حداقل دو تا موضوع خیلی مفصل دارم که بخوام ازش بنویسم. اما خسته تر از اونم که کلماتم جفت و جور شن. بین ماشین ها، وقتی دارم پلک هامو به زور باز نگه میدارم تا از اثر آنتی هیستامینی که خوردم روی هم نیفته تا بالاخره بعد از کلی بیمار دیدن به خونه برسم، کلمه ها تو سرم میرقصن. به این قکر میکنم که من از قدیم وقایع نگار خیلی خوبی نبودم. حوصله م برای گزارش نوشتن از روز کمه. من قدرتم توی غرق شدن در خیال و ایده هاست. اینکه به مفاهیم فکر کنم و عمیق و عمیق شم. اما توی برهه هایی که وقایع نگاریُ تجربه کردم، لذتشُ وقتی بیشتر متوجه شدم که بعدها برگشته‌م و به اون همه روز لبخندی زدم. 

امروز بعد از دو سال با آیدین و بچه ها کنار هم جمع شدیم. این بار اما تو فضای مجازی. آیدین، راهنمای درونگردی، با اون آرام بودن و معنویت ِوجودی ِهمیشگیش، از بستن ِسالی که گذشت برامون گفت. اینکه زندگی یک چرخه ی بینهایته و تمام چیزها مدام در حرکتند؛ از شروع(بهار) به رشد(تابستان) بعد از اون به بلوغ(پاییز) و در نهایت پایان(زمستان). اینکه نمیشه موند توی یکی و مرداب شد. باید دفتر ِچیزهای نیمه باز رو بست. باید چیزهایی که فقط انداختی پس ِذهن رو حذف کرد .. برای ورود ِچیز جدید باید چیزهایی رو شُست .. 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ساعت 23:31  توسط محیا  | 
Sound healing...
ما را در سایت Sound healing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inner-chapters بازدید : 145 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 0:21