در چگونگی مرزهای کلبه

ساخت وبلاگ

یازدهم دی/ روز سوم

ماهیت کلبه ام را هنوز به رسمیت نشناخته ام. در بی نهایت لحظه به بیرون سرک کشیده‌م. مطمئن نیستم که چقدر میتوانم در کلبه بمانم. اصلا مرز دیوارها تا کجاست. من مجموعه ی جالبی هستم از درونگرایی و به بیرون سرک کشیدن های زیاد. میل دارم به دیده شدن. به اثرگذاری. بنابراین انگار اینطور است که هرجا که باشم و به هرکاری که دست بزنم، مدام بین سطح و عمق در رفت و آمدم.

امروز فقط اندازه ی ده دقیقه از تِرَک نُه وویس ِمربوط به آنیما را گوش کردم اما دریافتی که از آن داشتم حدود سه صفحه ی پشت و رو کامل بود! درمورد بخش سوم آنیما، زنِ میانجی حرف میزد. اینکه این زن چطور به مکاشفه ی دنیای درون کمک میکند. وجه های متفاوتی از پرسفون را پوشش میدهد. از خامی تا پختگی. دیدم که چطور من درونا انرژی زن میانجی را حمل میکرده ام همیشه. همانطور که مشاورم خانم کاویانی میگوید من ملکه ی پرسفون هستم! منتها من در طی حدود چهار سال گذشته، سفر طولانی ای کرده ام از وجه زن ماینجی (درجاتی از پرسفون خام البته) به زن سلحشور (وجه دیگر از آنیما. زن مستقلی که زندگی شخصی قوی دارد.) درحالی که از یک طرف طیف به سمت دیگر حرکت کرده ام، میدانم که همه ی این بخش ها را با هم میخواهم. دوست دارم از برکت وجود هرکدامشان در جای درست، گرم شوم و نور ببخشم. به شریک میگفتم که نمیدانم چطور قرار است دوباره به زن میانجی برگردم اما میدانم که "بازگشت"ای در کار است اما اینبار در وجه پخته و سفرکرده ی پرسفون. اصلا زیبایی سفر قهرمانی همین است. اینکه میروی، نبرد میکنی، زندگی نزیسته ات را زیست میکنی، مرکز وجودت را پیدا میکنی وبعد با تمام آن برکات، دوباره برمیگردی به همان نقطه ی اول، اما این بار با چشم هایی که دنیا را دیده است و میتواند در کنار تمام "گرفتن" هاش از هستی، حالا به آن "بدهد" و سر ریز نیک داشته باشد.

بله.
امروز، روز کرختی و دل درد و دمنوش زنجبیل بود. و البته سرمایی که ناگهان با بادی ملایم، به شهر آمده. و امروز روزی بود که بر آونگِ تاملاتم سوار، هر لحظه به یک سو در نوسان بودم. خیز گرفتم به عقب که نمیشود و تنهایی را انتخاب میکنم و دوباره شتاب گرفتم به جلو که می ایستم و او ارزش ایستادن را دارد.

از خودم میپرسم اگر حس رضایتی که از اثرگذاری بر محیط دارم، بر اثر یک سری اثرگذاری های کاذب که تنها مثل مسکن به مغزم داده ام، ایجاد شده باشد چه؟ نمیدانم. حرف تازه ایست. فردا بیشتر به آن فکر میکنم.

Sound healing...
ما را در سایت Sound healing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inner-chapters بازدید : 100 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 6:30