از الف

ساخت وبلاگ

نمیدانم ممکن است اینجا را هیچ وقت بخواند یا نه. با میل به اینکه احتمالا هیچ وقت اینجا را نمیخواند، مینویسم. مشخصا از دلایل و از بی دلیلی هایم مینویسم. 
کلمات ساره را میخواندم که ذهنم چرخید دور ماجرای خودم. یک مسئله ای که من با "الف" دارم که بدون اینکه کامل در منظقه ی هشیار ذهنم باشد روی باقی تصمیم هایم نسبت به او سایه انداخته این است که او شاعرانگی و شور و جنون اش برای من کم است. خیال میکنم توسط ایدئولوژی های مشخصی بلعیده شده و مغلوب ِمحیط است. درحالی که انگار دلم میخواهد کسی در آن جایگاه، رو به رویم قرار بگیرد که هربار به چشم هاش نگاه میکنم از شور هوش و از اشتیاق ِبازیگوشی و پاهایی که همچنان روی زمین سفت است اما به وقتش بلند میپرد، حض ببرم. "الف" مرد شریف و متعهدی است. میتوانم همیشه در مورد او مطمئن باشم. اما انگار گرت و طعم آخر غذا را که وقتی روی آن میپاشی غذا معرکه میشود، کم دارد. نمیدانم آن مزه ی نهایی چیست. 

البته یک چیز را میدانم. اینکه لزوما آدم هایی که فکر میکنیم از ویژگی هایشان خوشمان می آید، برای زندگی طولانی در کنار ما خوب نیستند. یک وقت است که تو یک چیز را دوست داری اما دو ساعت هم نمیتوانی تحملش کنی. من باید روی این قضیه تمرکز کنم. اینکه داشتن چه ویژگی هایی در شخص مقابلم برای با من بودن "خوب" است. نه اینکه لزوما چه اطواری را دوست دارم.

Sound healing...
ما را در سایت Sound healing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inner-chapters بازدید : 109 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 6:30