پر از شکر وجودی ام.
با خداوند و سرریزهای شگفت او، با جهان هستی، هوشمندی، نیروی کیهانی، در اتصال ام و خیال میکنم گل های شعف و جرقه های خوشطرح ِنور، درست مثل نقش های گل و مرغ میناکاری در وجودم شکوفه میزند. سپاس گزار خداوند هستم. امروز را ثبت میکنم تا یادم باشد سُریدن و بندبازی روی قله ی "آبادی" و قعر ِ"خرابی" (خرابات)، همه در محضر او نظربازی ست و نشانه ی عشق. یادم بماند که تنها روی پله ی عشق است که میشود در پیاله عکس رخ یار دید و هرچه دید، جمال و شگفتی دید. بدانم که اگر زشت دیدم یعنی هش دار که رشته ی کار دارد از دستت در می رود.
«الهی، این بنده چه داند که چه می باید جست
داننده تویی، هر آنچه دانی آن ده»
برچسب : نویسنده : inner-chapters بازدید : 113